از شبکه ملی کشورمان- جمهوری اسلامی ایران- مجموعه تلویزیونی «تا ثریا...» توجه همگان را به خود جلب کرده است.
داستان این مجموعه در باره زنی است که بدون همسر، سه فرزندش را با زحمت فراوان بزرگ کرده است. با پوشش چادر، چهره نگرانش را از حوادث ناهنجار اجتماع می پوشاند و با شرکت در جلسات مذهبی خانگی و عضویت در وام قرض الحسنه ، از هر گونه آسیب اجتماعی مصون مانده است.
در جلسات خانگی، کارشناس مذهبی مسأله مهم «ربا» را مطرح می کند و او با گرداندن دانه های تسبیح ؛ تعداد گناه های این مصیبت بزرگ را می شمارد. چشمان نگرانش ترس را بر اندامش می نشاند؛ اما فشار جهیزیه نگین-دخترش-، هزینه ثبت نام پسرش و بیکاری مسعود- دامادش- او را آگاهانه به دامان «ربا» به گونه اسلامی سوق می دهد.
متن قرارداد با رضا و تفهیم شراکتی آنها درسود و زیان بازار، موضوع مهمی را مطرح می سازد: «شراکت در سود و زیان » بدین معنی که این شراکت در اصل پول هم هست.
بگذریم که ثریا و خانواده اش در برابر 120 میلیون تومان زانو می زنند و گاه می ایستند ، گاه سرکشی می کنند و گاه فرو می نشینند.
اصل مطلبی که می خواهم بگویم این است: « ربا دراسلام حرام است و قبول این مسأله به معنی محاربه با خداست».
می خواهم قصه دیگری را برایتان تعریف کنم این داستان واقعی است وموضوع آن از رفاه تا نابودی... است.
چند سال قبل برادرم وحید نائینی- متولد 1349 از قم، عضو فعال بسیج و جانباز- از بانک رفاه کارگران – شعبه سعیدی قم- که بهتر است تغییر نام دهد به بانک عذاب کارگران، وام مضاربه ای 40 میلیونی دریافت کرد تا با کسب و کار در بازار درآمد بهتری داشته باشد. از بخت بد او یک کلاهبردار در عوض چند فقره چک بدون محل به برادرم اجناس او را به تاراج برد. این نامردی او را به خاک سیاه نشاند. ( سالهاست که با شکایت در دادگاه های تهران پیگیر این پروند است با این که اسناد موجود است اما هنوز نتیجه نگرفته است)زمان اقساط 5/1 میلیونی بانک فرارسیده بود و او با حقوق کارگری، هزینه زندگی و اجاره خانه توان بازپرداخت نداشت. در گرو بانک سند منزل یکی از دوستانش بود و هر بار با یورش و ترفندهای بانکی به منزل ان بیچاره، همه دوستان و آشنایان را به مدد می طلبید تا جلوی این حملات و تحدیدات گرفته شود؛ اما افسوس که هرچه می پرداختند به انتها نمی رسید. اصل پول و سودش داده شد اما دیرکردها تمامی نداشت ربا ، با شینل سیاهش برزندگی همه ما سایه افکنده بود200 میلیون تومان دادیم و اکنون 160 میلیون دیگر بدهکار است. چه باید کرد؟ به دفتر ریاست جمهوری ، عالی قضایی، مقام معظم رهبری شکایت کردیم؛ اما هیچ نتیجه ای نداشت و او اکنون درزندان ساحلی قم به سر می برد. همه خانواده، دوستان و آشنایان به بانک رفاه و دیگر نظام های بانکی اینچنینی با نفرت نگاه می کنند. مسلما امثال برادر من زیاد هستند به نظر شما حساسیت این فیلم بر مسأله «ربا» خنده دار نیست؟؟
شما میخواهید به هنگام سخنرانی دست و پایتان نلرزد حواستان پرت نشود آنچه می خواهید بگویید از یادتان نرود و بالاخره مقصود را به نحو مؤثربیان کنید و شنوندگان را متقاعد سازید تا آنجا که کم کم نطق کردن برایتان نوعی تفریح شودکه از آن لذت هم ببرید.
باید دانست که تولید اعتماد به نفس و جرئت برای سخنرانی هیچ مشکل نیست، بلکه اصلا نباید گمان کنید که استعداد آن در بعضی کسان وجود دارد و در بعضی دیگر، وجود ندارد، بلکه باید بدانیدکه هرکس با تمرین می تواند آماده شودو خو ب سخن بگوید. شرطش فقط علاقه به این کار است و جدیت در تعقیب آن.
شما که در مواقع عادی با دوستان خوب صحبت می کنید درحالی که ممکن است آنها چندان هم مایل به شنیدن نباشند ولی چرا با کسانی که تنها به خاطر استماع سخن شما جمع شده اند نمی توانید سخن بگویید؟!
اگر در سخنرانی ورزیده شوید بسیاری از سخنان فراموش شده به هنگام نطق به یادتان می آیندو همان حضور شنوندگان موجب می شود که بهتر و دقیق تر بتوانید فکرکنید. پس در جمع دوستان وقتی حرف می زنید اولا اندیشه شما قویتر می گردد؛ ثانیا آنچه را از معانی که فراموش کرده اید به یاد می آورید و بلکه چه بسیار مطالب تازه در صحنه ذهن شما حضور پیدا می کنند.
پس یأس را از خود دور کنید و لیاقت سخنران شدن را در خود قوی کنید. همه ناطقان زبردست در جلسات اول و دوم سخنرانی زانوانشان می لرزیده ، زبانشان بند می آمده ، ضربان قلبشان شدید می شده ، می ترسیده اند، گاه عصبانی و مضطرب شده و به میز و کف دست خود فشار می داده اند. حتی برخی از آنها قبلا به دوستان سفارش می کرده اند که هروقت اشاره کردند برایشان کف بزنند تا بر ترس خود غالب شوند. آدمی در پشت دستگاه رادیو نیز از این اضطراب و ترس به دور نیست اما پس از تمرین زیاد این ترس و اضطراب به زوال می نهد.
خلاصه: